۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

به جای نفرین بر تاریکی٬ شمعی بیافروزیم

سال‌ها پیش و زمانی که وطن‌فروشانی از نروژ٬ کشور تازه استقلال یافته خود را دو دستی تقدیم نازیان آلمانی کرده بودند٬ دیکتاتوران تازه به قدرت رسیده فرمانی صادر کردند که به موجب آن می‌بایستی جوانان نروژی دوش به دوش همتایان آلمانی خود برای کشتار اروپاییان راهی جبهه‌های نبرد می‌شدند. این دستور جدید کاسه صبر مادران نروژی را لبریز کرد. آنها  تصمیم گرفتند تا در اقدامی هماهنگ مراتب اعتراض خود را به گوش تصمیم‌گیران انتصابی برسانند. این شد که حدود ۷۰۰ هزار نامه مادرانه برای فرماندار جنگی نروژ ارسال گردید و مراتب مخالفت با این تصمیم غلط به اطلاع آن مقام رسانده شد. چند هفته‌ای بعد دستور لغوشد و اینچنین شد که دنیا بار دیگر درسی متفاوت از نروژیان آموخت. (امیدوارم پست مربوط به روز ملی نروژ را خوانده باشید)

به راستی جامعه‌ای برای رسیدن به آن درجه از فهم و همت و یکدلی محتاج چه برنامه‌ای است؟ به نظر شما اگر چنین اتفاقی در جامعه ما به وقوع می‌پیوست٬ فرماندار دیکتاتور جنگی از کشور کهن و دارای تمدن چند هزار ساله ایرانی چند هزار از آن ۷۰۰ هزار مادر را در ملاء عام کشتار می‌کرد تا درس عبرتی شود برای باقی مادران وطن‌فروش!!! برای رسیدن به آن کلاس زندگی چه تغییراتی باید در ایران ما حاصل شود؟ تمنا دارم شما پاسخ دهید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر