۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

خبرهای عجیب

مدتی است که هر از چند گاهی ناگهان یک خبر محیرالعقول جامعه ایران را بر هم می ریزد. خبرهایی که معلوم نیست اصلا چرا اجازه انتشار پیدا کرده اند. خبرهایی که شما انتظار خواندنشان را از روزنامه دیواری مدرسه ابتدایی هم ندارید تا چه برسد به شخص نمی دانم چندم مملکت و بیاید یکهو بپراند که آقا جان بیایید که حراجش کردیم. هزار متر زمین برای هر ایرانی و آنوقت یک مدتی همه راه بیافتند و بعضی ها باترس و بعضی ها با لرز و بعضی ها هم که اون بیرونند با تمسخر به اون آقا بفهمونند که بابا جان، مجید جان نمی شه آخه. یک چیزی بگو که بگنجه.

اولش این آقاهه تنها بود و هی خبرهای شاخدار می گفت و هی همه یک مدتی منتر جواب دادن به اون می شدند. چند تا خبرنگار زندانی می شدند و چند تا کارشناس مشهور می شدند و بعد هوووووف.... خبره همونطور که بی خود و بی جهت و یکهویی آمده بود، یکهویی هم غیبش می زد و ما می ماندیم و بی خبری. اما بعدش گویا این طریقه مدرن خبرسازی خیلی منافع عدیده ای داشت که آقایان دیگر هم یاد گرفتند و یا شاید یادشان دادند تا ملت یک چیزی برای حرف زدن و غر زدن داشته باشد جز اونی که باید واقعا درباره اش غر بزند.

این شد که یک روز قیمت دلار می رفت بالا، یک روز رمز عابر بانکها هک می شد و یک روز هم قرار می شد آب خزر را بیاورند بریزند تو کویر و نمک ارومیه را ببرند بریزند تو خزر!!!

 جل الخالق این چه خبر مهمی است که برای پرت کردن حواس ما از آن باید این همه خبرهای شاخدار بشنویم.